صفحه اصلی محتوای آموزشی مشاهده محتوای آموزشی

 
مقاله شکاف دیجیتالی نسلها

مفهوم شكاف نسلی به چگونگی تداوم فرهنگی یك جامعه از نسلی به نسل دیگر مربوط می‌شود. اگر در فرآیند اجتماعی كردن كودكان، نوجوانان و جوانان، فرهنگ یك جامعه تا حد مطلوبی از نسلی به نسل دیگر منتقل شود و باز تولید فرهنگی به نحو احسن انجام پذیرد، میزان اشتراك فرهنگی دو نسل بالا می‌رود. اختلاف فاحشی بین دو نسل به وجود نمی‌آید، در این صورت تفاهم بین دو نسل جدید و قدیم برقرار می‌شود و بحران هویتی نیز برای نسل جدید روی نمی‌دهد. در مقابل اگر فرآیند اجتماعی كردن به علل داخلی و خارجی دچار مشكل شود و به طور ناقص انجام گیرد و فرهنگ جامعه در حد مطلوبی به نسل بعد منتقل نشود، تداوم فرهنگی جامعه دچار مشكل می‌شود و بین نسل جدید و قدیم شكاف می افتد .. عوامل اجتماعی متعددی بر دور شدن نسل‌ها از یكدیگر و بروز شكاف نسلی تأثیر گذار هستند. در این میان وسایل ارتباط جمعی نقش بارزی دارند.

 امروزه نه تنها در جامعه ما بلکه در بسیاری از کشورها میزان آگاهی فرزندان از دنیای دیجیتال و میزان استفاده آنها از اینترنت و کامپیوتر بسیار بیشتر از والدین شان است. این امر موجب شده که بزرگترها از کوچکترها در این میدان عقب بمانند و این عقب ماندگی،گاه به اندازه ای شده که از آن به «شکاف یا فاصله دیجیتالی» بین دو نسل تعبیر می شود. اگر این امر فقط در محدوده ناآشنایی والدین با فناوری های اطلاعات و ارتباطات باقی می ماند، شاید مشکل قابل تحمل بود، اما مسئله آن است که این شکاف پیامدهای تربیتی، اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی را نیز به همراه دارد و در دراز مدت می تواند آسیب های فراوانی را از این ناحیه به زندگی فردی و اجتماعی خانواده ها وارد نماید. با توجه به این مخاطرات و با توجه به میزان رو به رشد دسترس پذیری نسل جوان به فناوری های جدید، لازم است که موضوع شکاف دیجیتالی و چاره اندیشی برای کاستن از آن در دستور کار دلسوزان جامعه ما قرار گیرد. مدعای مقاله حاضر آن است که شکاف دیجیتالی بین والدین و فرزندان می تواند موجب مشكلات اخلاقي، تربيتي، فرهنگي، اجتماعي، روحي و رواني، و حتي اقتصادي فراوانی شود. و هر چه جلوتر می رویم احساس نگرانی در این زمینه ایجاد می شود، تا آنجایی که کم کم در صورت عدم مدیریت صحیح این کشمکش به شکافی عمیق و بحران تبدیل خواهد شد و در این صورت جرایم و آسیب های اجتماعی نیز در جامعه گسترش پیدا می کند.

عوامل شکل گیری شكاف ديجيتالي:

با تامل در مباحث پیرامونی شکاف دیجیتالی بین نسل ها می توان موارد زیر را از جمله عواملی دانست که در شکل گیری و عمیق تر شدن اين فاصله ها تاثیر دارد:

1-ناآگاهی والدین از اهمیت و تاثیرات این فناوری ها: به هر اندازه پدرومادرها از تاثيرات مثبت و منفي فناوری های اطلاعاتی و ارتباطاتی در زندگی انسان امروز بی خبر باشند انگیزه كمتري برای آشنا شدن با آنها خواهند داشت. 

2-روحیه نوجویی، تنوع طلبی و کنجکاوی فرزندان: جوانان و نوجوانانی که در دنیای امروز زندگی می کنند هم به خاطر روحیاتی که به مقتضای سن خود  دارند هم به خاطر میزان آگاهی ها و اطلاعاتی که از طرق مختلف به دست می آورند انگیزه بیشتری برای دسترسی به دنیای جذاب، متنوع و سرگرم کننده فضای مجازی دارند. اطلاعاتی که آنان در این زمینه از سوی همسالان خود یا رسانه های دیگر کسب می کنند همچنین فرصت هایی که برایشان جهت استفاده از این فناوری ها فراهم می شود، بر میزان شوق و علاقه شان جهت بهره گيري هر چه بیشتر از آنها دامن می  زند. اگر این امر در تقابل با کم انگیزگی یا بی انگیزگی والدین جهت آشنایی با فضای مجازی قرار گیرد طبیعی است که به مرور زمان فاصله بین والدین و فرزندان را زیادتر می کند.

3-بی تفاوتی و مسئولیت گريزی والدین: برخی والدین از میزان تاثیر این فناوری ها و حتی لزوم آشنایی با آنها آگاهی دارند ولی عدم تعهد و فقدان مسوولیت شناسی آنان موجب می شود که در این راه گامی بر ندارند.

4-اعتماد بیش از اندازه به فرزندان: هر چند از نظر تربیتی نباید به فرزندان خود بدبین باشیم وآنان را به چشم«مظنونین همیشگی» بنگریم، ولی تفریط در اين زمینه و افتادن از سوی دیگر بام هم صحیح به نظر نمی رسد. به این معنا که اعتماد بی اندازه و بی مبنا به فرزندان در استفاده از فضای مجازی نیز کار عاقلانه ای به نظر نمی رسد. چرا که به هر اندازه هم که به دانایی و زیرکی فرزندانمان ایمان داشته باشیم باز هم باید بدانیم که در فضای سایبر همواره راهزنانی وجود دارند که از روحیه کنجکاوی فرزندان و صداقت و سادگی آنان نهایت سوءاستفاده را می کنند.

5-فقدان شرایط لازم در والدین برای آشنایی با این فناوری ها: گام نهادن به وادی پر رمز و راز فناوری های اطلاعاتی و ارتباطاتی نیازمند برخی مقدمات است که ممکن است والدین از آنها بی بهره باشند و به همین خاطر امکان قدم زدن در دنیای مجازی را نداشته باشند. به عنوان مثال، آگاهی با زبان انگلیسی یا آشنایی با شیوه کار نرم افزارها و سخت افزارهای مختلف از جمله این شرایط است که اگر والدین از آنها برخوردار نباشند نمی توانند با دنیای دیجیتال ارتباط برقرار کنند.

6-اقتضائات شغلی فرزندان: امروزه به طور معمول بسیاری از جوانان و نوجوانان با شغل ها و يا در شرایطی به سر می برند که لازم است با فضای سایبر و فناوری های جدید سروکار داشته باشند و ازآنها استفاده کنند. مثلا دانشجو هستند و برای انجام امور اداری خود یا یافتن منابع علمی از اینترنت استفاده می کنند. یا تمایل دارند در شبکه  های اجتماعی عضو شوند یا وبلاگ و وب سایت دارند و محتوای تولیدی خود را در معرض دید دیگران قرار می دهند و موارد فراوانی از این قبیل. این در حالی است که دست کم در جامعه ما شغل گروه عمده ای از والدین به گونه ای است که تا این اندازه درگیر فضای دیجیتال نیستند. به همین خاطر، خواسته یا ناخواسته، با آن هم بیگانه هستند و در صورت نیاز هم مجبورند از ديگران، مثلا فرزندان خود، کمک بگیرند.(رحمتی،10:1392)

پیامدهای شکاف دیجیتالی:

فاصله بیش از اندازه بین نسل قبلی و نسل فعلی در زمینه آشنایی با فضای دیجیتال و دسترسی به آن، عوارضی دارد که در این جا به برخی از پیامدهای فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی آن اشاره می شود:

1-امکان «بلوغ دیجیتالی ناقص یا زودهنگام»: همان گونه كه والدين در رسيدن فرزندان خود به بلوغ فكري، اقتصادي و جسمي مي توانند نقشي هدايت گرانه داشته باشند در ياري رساني به آنها براي رسيدن به رشد عقلاني و اخلاقي لازم جهت مواجهه درست با فناوري هاي جديد هم مي توانند نقشي مهم ايفا كنند. اين البته در صورتي است كه آگاهي والدين در اين زمينه اگر از فرزندان بيشتر نيست، دست كم به اندازه آنها باشد. مفهوم اين سخن آن است كه عقب بودن بزرگترها در آشنايي با و استفاده از فناوري هاي مربوط به فضاي سايبر موجب مي شود كه فرزندان نيازهاي خود در اين زمينه را توسط افراد ديگر برطرف كنند و طبيعي است كه در اين صورت امكان آن كه اطلاعاتي بيشتر يا كمتر از نياز خود دريافت كنند زياد است. اين امر مي تواند به بلوغ ديجيتالي زودرس يا ديررس آنها منجر شود.

2-عدم توانایی والدین در راهنمایی و تربیت فرزندان: فناوري هايي چون اينترنت امروزه به مثابه عوامل موثر بر اخلاق و تعليم و تربيت افراد عمل مي كند. اين فناوري ها هم مي تواند ياور والدين در تربيت فرزندان باشد هم مي تواند همه زحمات آنها را در اين زمينه بر باد دهد. ناآگاهي والدين از اين عوامل، در واقع واگذاشتن ميدان تربيت فرزندان به حريفاني است كه هيچ شناختي از آنها ندارند.

3-ناتوانی والدین در نظارت بر فرزندان: ويژگي هاي خاص فناوري هاي جديد موجب شده كه فرزندان بتوانند در صورت لزوم والدين خود را به قول معروف «دور بزنند». در زمان هاي گذشته اگر فرزند خانواده در بيرون يا درون خانه خطايي مي كرد كم و بيش به آساني قابل شناسايي و نظارت بود ولي ابزارهاي ديجيتالي جديد اين امكان را فراهم كرده كه فرزند شما اگر بخواهد در جلوي چشم تان كارهاي گوناگوني را انجام دهد بدون اين كه شما مطلع شويد. با توجه به لزوم نظارت معقول و منطقي والدين بر گفتار و كردار فرزندان، چنانچه آنها آگاهي لازم را با اين ابزارهاي جديد نداشته باشند در واقع وظيفه نظارتي خود را به خوبي نمي توانند ايفا نمايند. روشن است كه فقدان نظارت مي تواند موجب بروز مشكلات فراوان ديگري شود. به عنوان مثال، عدم نظارت بر دوستي هاي بين جوانان يا نوجوانان در فضاي ديجيتال و مشاركت آنها درگروه ها و شبكه هاي اجتماعي، مي تواند موجب بروز مشكلات روحي و جسمي و گاه اقتصادي يا حتي جاني شود.بطور مثال استفاده از وایبر،اموزش حک کردن وفیس بوک و...که عواقب استفاده نادرست از آنها، بر همگان آشکار است.

4-محروم شدن از منافع و مزایای این فناوری ها: گفته اند«آدمي دشمن چيزي است كه نمي داند». بر اين اساس بايدگفت چنانچه والدين با فناوري هاي جديد آشنايي كافي نداشته باشند طبيعي است كه هم به آنها نگاه بدبينانه داشته باشند هم از منافع فراوان آن هم محروم بمانند؛ به ويژه آن كه زندگي انسان ها هر روز بيش از گذشته به اين فناوري ها وابسته مي شود و بدون آنها با سختيهای فراوان تري روبه رو مي شوند.

5-افزایش امکان انحطاط اخلاقی و تربیتی فرزندان: استفاده از فناوري هاي اطلاعات و ارتباطات هم مي تواند موجب ارتقاي باورها و رشد شخصيت اخلاقي، ديني، فكري، فرهنگي و اجتماعي فرزندان شود هم مي تواند به عكس آن، عمل نمايد. اين امر به چند عامل بستگي دارد كه يكي از آنها آگاهي و آشنايي والدين با تاثيرات اين فناوري ها است. چنانچه والدين درباره اين فناوري ها اطلاعات لازم را نداشته باشند طبيعي است كه فرزندان خود را به مدرسه اي فرستاده اند كه هيچ آشنايي با قوانين و مقررات، معلمان و دوستان فرزندانشان ندارند. در چنين فضايي كه انسان هاي فاسد و سودجو هم كم نيستند؛ امكان لغزش فرزندان بسيار زياد است. اين ناآگاهي موجب مي شود كه به مرور زمان تاثيرپذيري فرزندان از دوستان و والدين ديجيتال خود بيشتر شود و به موازات آن، اعتبار و اقتدار تربيتي و اخلاقي والدين حقيقي كمتر گردد.

6-ناتوانی در آموزش هاي مربوط به فضای مجازی: جداي از جنبه هاي تربيتي و اخلاقي، عدم آشنايي كافي والدين موجب مي شود كه آنان نتوانند حتي درباره استفاده معمول از فناوري هايي چون اينترنت به فرزندان خود كمك كنند. به عنوان مثال، نمي توانند آنان را در زمينه كارهايي چون جست و جو در اينترنت، ارسال و دريافت مطلب، به اشتراك گذاشتن مطالب، و انجام امور اداري خود از طريق اينترنت  ياري نمايند.

    7-امکان فریب خوردن والدین: شكاف ديجيتالي بين نسلي گاه مي تواند به متضرر شدن والدين نيز منجر شود. فناوري هاي جديد مانند شمشير دو لبه اي است كه نوع استفاده از آن به قصد ونيت كاربران آنها بستگي دارد. از اين رو آگاهي فرزندان از ظرفيت ها و ظرافت هاي آنها و ناآگاهي والدين از اين امور مي تواند براي والدين هزينه ساز باشد؛ به عنوان مثال ممكن است برخي فرزندان وانمود كنند از اينترنت براي كارهاي علمي خود استفاده مي كنند در حالي كه اين گونه نيست، يا ممكن است به حساب هاي بانكي والدين دستبرد بزنند و خطرهايي از اين دست كه به هر حال بر سر راه پدرومادرهاي بي اطلاع قرار مي گيرد. (رحمتی،13:1392)

نظر دهید . . .           نظرات کاربران