ساختمان چشم انسان
قسمت هاي مختلف چشم انسان عبارتند از: پلک ها، ملتحمه، قرنيه، ليمبوس، صلبيه، عنبيه، مردمک، عدسي،اتاقک قدامي، مشيميه، فضاي خلفي و زجاجيه، شبکيه، عصب چشم و عضلات چشم.
پلک ها:
پلک ها؛ بافت هاي منحصر به فردي هستند که پوشش مخاطي متحرکي را تشکيل مي دهند که تمام سطح کره چشم را مي پوشاند . بنابراين پلکها خط مقدم دفاع سطح چشم در مقابل خشکي و آسيب ها مي باشند . اگر پلکهادچاراختلالات آناتوميک يا عملکردي باشند ، اولين قدم درماني در جهت بهبود وضع سطح چشم، اصلاح فيزيولوژي نرمال پلک است.حدود 100 مژه در پلک بالا و 50 مژه در پلک پايين وجود دارد که دقيقا قدام به صفحه تارسي خارج شده و به سمت جلو خم مي شوند. مژه هاي فوقاني به سمت بالا و مژه هاي تحتاني به سمت پايين قوس برمي دارند که باعث گير انداختن و جلوگيري از ورود اجسام ريز به داخل سطح کره چشم مي شوند.
ملتحمه:
ملتحمه يك لايه شفاف محافظ است كه سطح داخلي پلك ها و روي سفيدي كره چشم را مي پوشاند.در واقع ملتحمه يك اپيتليوم مخاطي است كه از محل اتصال پوستي مخاطي لبه پلك تا ليمبوس قرنيه اي - صلبيه اي ادامه يافته است . مساحت ناحيه ملتحمه بيشتر از سطح كره چشم و پلكهاست و باعث ايجاد چندين چين مي شود. چين ها در فورنيكس ها برجسته تربوده وبراي حركت كره چشم لازم هستند . در سمت داخل، فورنيكس وجود ندارد و چين ملتحمه ايجاد چين نيمه هلالي را مي كند.
قرنيه:
قرنيه(Cornea) راهي است كه از طريق آن اطلاعات بينايي از دنياي خارج وارد چشم مي شود. بنابراين، يك بافت اپتيكي كاملا تخصص يافته است كه بايدشفافيت وتوانائي انكسار نور مرئي آن حفظ شده و در مقابل نيروهاي خارجي مثل خشكي، تهاجم ميكروبي و آسيب وضربه ها مقاومت كند.قرنيه بافتي است شفاف در جلوي چشم که در محل ليمبوس (حلقه دور قرنيه) به ملتحمه متصل ميشود. قطر افقي آن 75/11 و قطر عمودي 6/1? ميليمتر است. ضخامت آن از مرکز به محيط افزايش مييابد (65/0- 52/0) ميليمتر. منابع تغذيه قرنيه ، عروق ليمبوس ، زلاليه و اشک است. قسمت سطحي قرنيه بيشتر اکسيژن خود را از اتمسفر ميگيرد. ساختمان يکنواخت ، بيآب بودن و بيرگ بودن عوامل شفافيت قرنيه ميباشد.اعمال جراحي ليزيک و يا ليزر براي تصحيح شماره عينک بر روي اين قسمت انجام مي گيرد. با انجام اين گونه اعمال جراحي، انحناي قرنيه تغيير و شماره چشم اصلاح مي گردد .
به گفته ديگر؛ قرنيه قسمت شفاف و شيشه مانند جلوي چشم ميباشد که مقطعي از يک کره يا يک جسم بيضوي منظم است که از وراي آن قسمت رنگي چشم يعني عنبيه ديده ميشود. در واقع رنگ چشم وابسته به عنبيه است که از فردي به فرد ديگر متفاوت ميباشد و قرنيه کاملا شفاف است. نور پس از عبور از قرنيه و عدسي چشم به شبکيه ميرسد تا در آنجا تصوير تشکيل گردد و پس از فعل و انفعالاتي، اطلاعات اين تصوير بصورت امواج الکتريکي-عصبي به مغز منتقل گردد و فعل بينايي کامل گردد. هر گونه اختلالي که در اين مسير بروز نمايد سبب کاهش بينايي ميشود. قرنيه اولين عنصر در اين مسير ميباشد و وجود يک قرنيه شفاف و با شکل هندسي منظم، لازمه اصلي بينايي است
ليمبوس
ليمبوس محل آناتوميكي تبديل اپيتليوم اسكلرا و ملتحمه به قرنيه بوده و معتقدند كه محل سلولهاي بنيادي اپي تليال قرنيه است. در ليمبوس، اپي تليوم مطبق منشوري ملتحمه به اپي تليوم مطبق سنگفرشي قرنيه و آستر مخاطي رگدار اپيتليوم ملتحمه به يك شبكه پرعروق ليمبال ختم مي شود. براي تامين غذا و اكسيژن سلولهاي بنيادي ليمبوس كه ميتوزفعال دارند، اين شبكه عروقي اهميت دارد. علاوه بر اين ليمبوس در تعيين حدود سلولهاي ملتحمه از سلولهاي قرنيه نقش دارد.
صلبيه:
صلبيه قسمت سفيدي چشم است که درامتداد قرنيه ميباشد و تا پشت چشم و تاعصب بينايي ادامه مي يابد. در واقع صلبيه بافت نسبتاً محكمي است كه دورتا دور كره چشم به جز قرنيه را مي پوشاند.
عنبيه:
عنبيه بخش رنگي پشت قرنيه است كه رنگ چشم افراد را تعيين مي كند.عنبيه به رنگهاي مختلف مانند آبي، سبز، قهوهاي، عسلي وغيره ميباشد.
مردمک:مردمك، سوراخي است در وسط عنبيه که مقدار نور وارد شده به چشم را تنظيم مي كند. وقتي چشم در محيط پر نور قرار مي گيرد مردمك تنگ مي شود تا مقدار نور كمتري وارد چشم شود؛ و بر عکس زماني که چشم در محيط كم نور قرار مي گيرد مردمك گشاد مي شود تا نور بيشتري وارد چشم شود.
عدسي:
عدسي عضوي است محدب الطرفين ، قابل انعطاف، بدون رگ و شفاف با قطر 9 ميليمتر و ضخامت 4 ميليمتر که ما بين مايع زلاليه و زجاجيه چشم قرار دارد. و توسط زنولها به شيارهاي بين جسم مژگاني اتصال دارد.عدسي در پشت مردمک واقع شده است و عمل تطابق و متمرکز کردن نور بر روي شبکيه را انجام ميدهد.
در هنگام مطالعه، عدسي با تغيير انحنا خود اين امکان را ايجاد مينمايد که بتوانيم اجسام نزديک را بخوبي ببينيم. اين قابليت از سن 45-40 سالگي به بعد، کاهش مييابد و بنابراين پير چشمي عارض ميگردد، بدين معنا که براي ديد نزديک و مطالعه نياز به عينک جداگانه خواهد بود. هرگاه فردي به نزديک نگاه ميکند، انقباض عضله سيلياري، کشش عدسي را کم ميکند و لذا عدسي کرويتر شده و قدرت انکساري بيشتري پيدا ميکند و تصوير جسم نزديک را بر شبکيه مياندازد (عمل تطابق). در نگاه به دور عکس اين حالت اتفاق ميافتد. با پير شدن و کاهش حالت ارتجاعي عدسي ، قدرت تطابق آن کاهش مييابد و فرد تار ميبيند.اين همان حالتي است كه به آن پير چشمي گفته مي شود.
آب مرواريد که يکي از شايعترين بيماريهاي چشم ميباشد که بعلت کدر شدن عدسي چشم اتفاق مي افتد.
اتاقک قدامي:
اتاقک قدامي فضاي كوچكي است كه بين قرنيه و عنبيه قرار دارد. در اين فضا مايعي به نام زلاليه جريان دارد.در چشم مرتباً مقداري از مايع زلاليه توليد و ازطريق مجاري زاويه چشم خارج مي شود . اگر به هر دليلي تعادل بين توليد و خروج اين مايع به هم بخورد مقدار مايع زلاليه در چشم افزايش پيدا مي كند و فشار داخل كره چشم از حد طبيعي بيشتر مي شود. بالا رفتن فشار چشم به پرده شبكيه و عصب بينايي آسيب مي زند و باعث بيماري آب سياه يا گلوكوما مي شود.
مشيميه:
مشيميه پرده نازك سياه رنگي است كه دور شبكيه را احاطه كرده است. اين پرده تعداد زيادي رگ هاي خوني دارد كه مواد غذايي را به بخش هايي از شبكيه مي رساند. به علاوه سلول هاي اين لايه حاوي تعداد زيادي رنگ دانه سياه ملانين است كه رنگ سياهي به اين بخش از چشم مي دهد. وجود رنگ سياه مانع از انعكاس نورهاي اضافي در داخل كره چشم مي شود و به تشكيل تصوير واضحتر كمك مي كند.
فضاي خلفي و زجاجيه:
فضاي خلفي چشم كه محوطه پشت عدسي چشم است توسط زجاجيه که در واقع يک ماده ژله مانند شفاف است پر ميشود. در بعضي شرايط مثل افزايش سن، ضربه به چشم، نزديک بيني متوسط تا شديد، ديابت و .... ساختمان ژله مانند زجاجيه تغيير مي كند و در بعضي جاها حالت آبكي پيدا مي كند.اين تغييرات بصورت اشكال متحركي شبيه مو و يا بال مگس ( مگس پران) در ميدان بينايي ديده مي شوند. خصوصا در موقع نگاه به يك زمينه سفيد و روشن اين اشکال بيشتر جلب توجه ميكند.
در صورتي که فردي به صورت حاد دچار مگس پران و يا احساس جرقه زدن (فلاشينگ) شود؛ بايد از نظر احتمال سوراخ شدگي شبکيه معاينه شود.
شبکيه:
قسمت حساس به نور چشم است كه در پشت چشم ، مابين زجاجيه و مشيميه قرار دارد و شامل مجموعه اي از سلولهاي حساس به نور و انواع مختلف نرونهاست. سلولهاي استوانه اي مسئول ديد سياه و سفيد هستند و سلولهاي مخروطي رنگها را تشخيص مي دهند. نرونهاي مياني شبكيه نيز سيگنالهاي بينايي رسيده را جمع آوري و اطلاعات را به عصب بينايي منتقل مي كنند.
شبكيه از ميليونها سلول اختصاصي فتورسپتور (گيرنده نور)بنام سلولهاي مخروطي و استوانه اي تشكيل شده است كه شعاعهاي نوري را به سيگنالهاي الكتريكي تبديل مي كنند و از طريق عصب بينايي به مغز منتقل مي كنند. سلولهاي استوانه اي توانايي ديد در نور كم و سلولهاي مخروطي توانايي ديد رنگها را به ما مي دهند .
ماكولا، كه در مركز شبكيه قرار دارد، محل تجمع بيشترين تعداد سلولهاي مخروطي است. فوآ، فرورفتگي كوچكي در مركز ماكولا، بيشترين سلول مخروطي را داراست. ماكولا مسئول ديد مركزي، ديد رنگها و تشخيص دقيق جزئيات است. سلولهاي استوانه اي درقسمت محيطي شبكيه (اطراف شبكيه) قرار دارند و امكان ديد در شب و ديدن حركت اشياء در اطراف را مي دهد .
لايه پيگمانته (رنگدانه دار) شبکيه مابين شبكيه و مشيميه قرار دارد و حاوي ملانوسيتهايي است كه مسئول رنگ سياه آن هستند. اين پيگمانها باعث مي شوند تمام نورها داخل چشم جذب شود وچشم مانند اتاق تاريك عكاسي عمل كند.
عصب چشم:
عصب بينايي، در پشت شبكيه قراردارد كه سيگنالها را از سلولهاي فتورسپتور به مغز منتقل مي كند . اين عصب پيام هاي بينايي را از شبکيه به مغز ارسال مي كند.در بعضي ازبيماريها مانند مولتيپل اسکلروزيس يا همان MS ، مسموميت با الکل متيليک (الکل چوب)، آب سياه و.... عصب بينايي آسيب مي بيند.
عضلات چشم:
حركات كره چشم در هر چشم به وسيله 6 عضله خارج کره چشمي كه به اطراف كره چشم مي چسبد كنترل مي شود. اختلال حرکتي و يا عدم هماهنگي آن ها مي تواند به انحراف چشم يا لوچي منجر شود.