سفره های آب زیر زمینی در ایران
تامین آب در ایران همیشه در زمره مسائل مورد بحث کارشناسان حوزه محیط زیست و منابع طبیعی بوده است. ایران از جمله کشورهایی است که در منطقه خشک و نیمه خشک جهان قرار گرفته و مدیر کل پیشبینی هواشناسی کشور با هشدار نسبت به کاهش آب سفرههای زیرزمینی، اعلام کرده که این منابع در ایران رو به پایان است.
سفرههای زیرزمینی یکی از منابع مهم آبی در ایران و دیگر کشورهایی است که در منطقه خشک و نیمهخشک قرار دارند.
به تازگی پرویز رضازاده، مدیر کل پیشبینی هواشناسی کشور با ابراز نگرانی از استفاده بیرویه از این منابع در مناطق مختلف ایران گفته «اگر بگوییم تمامی منابع آبی ایران به سطح پایینی رسیده بیراه نگفتهایم.»
اسماعیل کهرم، استاد دانشگاه و کارشناس محیط زیست نیز پیشبینیهای مطرح شده در مورد کاهش شدید این منابع را تایید میکند.
آقای کهرم افزود: مساله آبهای زیرزمینی بهطور کلی بستگی به میزان آبی دارد که مملکت دریافت میکند. اگر آبی به شکل باران، برف و تگرگ بیاید در زیر زمین انباشته میشود. با برداشت بیرویه که ما در نقاط مختلف ایران داریم. چنین پیشبینی عملی است. بهطور مثال شهر تهران در تابستان حدود ۴۵ تا ۴۶ درصد از آب مصرفی در شیر خانهها را از طریق منابع آبهای زیرزمینی تامین میکند و این آبهای زیرزمینی هم متاسفانه نهایت دارند و روزی میرسد که به پایان خواهند رسید.
گروهی از کارشناسان خشکسالی و نبود مدیریت صحیح منابع آبی را از دلایل رو به پایان بودن منابع آبی سفرههای زیرزمینی عنوان میکنند.
نگاهی به سیر تحول در بهره برداری از آب های زیرزمینی ایران
فلات ایران خشک و بیابانی است. تمدن های انسانی چندین هزار ساله در این نقطه از جهان همگی به اتکاء روش های بهره برداری از آب های زیرزمینی شکل گرفته اند. برخی از مورخین و صاحب نظران، مهمترین عامل تأثیرگذار بر فرهنگ و تمدن مردم این منطقه در گذشته و حتی تا به امروز را در چگونگی بهره برداری از این منابع و منازعات و مراودات مربوط به استفاده از آن می دانند. چنانچه، آبادانی و پیشرفت این مناطق در دوره های ثبات طولانی مدت سیاسی همراه با سرمایه گذاری در احداث و مرمت قنوات بوده و روحیه سخت کوشی و آینده نگری و مماشات که در فرهنگ ساکنین فلات ایران نهادینه شده از این منبع نشأت می گیرد. از آن سو، روحیه افول و خمودگی و مذمت کار و کوشش، در دوره های بی ثباتی سیاسی و تصاحب و یا تخریب این سرمایه های فرا نسلی نمایان گشته است. برجسته ترین نمونه را می توان در اثرات روحی، فرهنگی و اقتصادی به جا مانده از تخریب قنوات و قحطی و آوارگی کشاورزان و شهرنشینان در پی حمله مغول جُست. به گمان نگارنده، هم اکنون نیز فاجعه ای همسنگ حمله مغول برای این منابع در حال وقوع است؛ منتها به لحاظ اینکه نسل حاضر خود در بطن این فاجعه قرار دارد، قدرت تشخیص و چاره جویی را از دست داده است. در این مقاله سعی بر آن است سیر تاریخی شکل گیری این فاجعه در حال وقوع ترسیم شود تا شاید بتوان با کنار زدن ابرهای ظلمت، خورشید روشنگری را بر وجدان های پاک ساکنین این مناطق مجدداً نمایان ساخت.