صفحه اصلی محتوای آموزشی مشاهده محتوای آموزشی

 
آزمایش -سال اول-نظری بر آزمایشات ون هلمونت

 

نظری بر آزمایشات ون هلمونت:
در كتاب درسي  سال اول دبيرستان ضمن شرح دو آزمايش با پزشكي هلندي به نام جان بابتيست وان هلمونت آشنا مي‌شويم كه در قرن شانزده ميلادي مي‌زيست و به زيست‌شناسي پايه علاقه‌مند بود. وان هلمونت در آزمايشي كه براي اثبات نظريه‌ي خود به خودي طراحي كرد، پيراهن كثيفي را همراه چند دانه گندم در مكان مرطوبي قرار داد و پس از چند روز تعدادي موش در پيرامون آن مشاهده كرد. او نتيجه گرفت موش ها خود به خود از پيراهن كثيف و دانه‌هاي گندم پديد آمده اند. نتيجه منطقي كه دانش آموزان از اين آزمايش مي‌ گيرند اين است كه وان هلمونت فرد بي سواد و ساده لوحي بوده كه از درك پديد آمدن بچه موش از موش‌هاي بالغ عاجز و از ويژگي‌هاي آزمايش كنترل شده نيز بي خبر بوده است.
در آ زمايش دوم از آزمايش مشهور هلمونت با درخت بيد در سال 1643 ميلادي با خبر مي شويم كه گاهي از آن به عنوان نخستين آ زمايش دقيق پيرامون فيزيولوژي گياهي ياد مي شود . او قلمه بيدي را در گلداني مي كارد و آن را پنج سال با آب باران آبياري مي كند . وزن قلمه در آغاز آزمايش 25/2 كيلو گرم بود اما پس از پنج سال به 9/76 كيلو گرم رسيد . او طي اين مدت روي گلدان را با پوششي آهني سوراخداري پوشانده بود و در پايان پنج سال خاك آن را خشك و سپس وزن كرد . از وزن آن فقط 6/56 گرم كاسته شده بود . بنابراين وان هلمونت نتيجه گرفت ماده سازنده پيكر گياهان از خاك به دست نمي آيد. در اين آز مايش با وان هلمونت ديگري آ شنا مي شويم كه آ زمايش دقيقي طراحي و سپس آن را كنترل مي كند و به اندازه گيري روي مي آ ورد . دانشمندي خوش فكر و دقيق ! به راستي كدام چهره از او به حقيقت نزديك تر است؟
در نگاه اول ممكن است به نظر آ يد ماهيت علم اين گونه است . به هر حال دانشمندان بزرگ نيز اشتباهاتي داشته اند اما اين تناقض از برداشت نادرست ديگري ناشي شده است . ما تصور مي كنيم جواب هاي درست هميشه از روش هاي درس و جواب هاي نادرست از روش هاي نادرست بر مي خيزند . در آزمايش درخت بيد , وان هملنت به اين نتيجه غلط دست پيدا كرد كه توده زنده درخت نه از دي اكسيد كردبن بلكه از آ ب باراني به دست آ مد كه به گلدان افزوده شد . اما آ يا او در طراحي آ زمايش خود اشتباهي داشت ؟ چنين به نظر نمي رسد!
آ زمايش او آ زمايش بسيار دقيق و كنترل شده اي بود كه به نتيجه گيري نادرستي انجاميد. امروزه مي دانيم حجم عمده توده گياه از دي اكسيد كربن به دست مي آ يد . اما اين حقيقت علمي در آ ن زمان به طور كامل ناشناخته بود . در واقع واژه " گاز " نيز سال ها بعد توسط خود وان هلمونت ابداع شد و در سال 1727 ميلادي استفن هلز نشان داد كه نوعي گاز در رشد گياهان دخالت دارد . اين آ زمايش در برخي از كتاب ها چنان معرفي شده كه تصور مي شود وان هلمونت نمي دانسته خاك براي گياهان ضروري است .
برخي پيشنها د كرده اند اگر او درخت را به جاي خاك در آ ب مقطر پرورش مي داد به درستي متوجه مي شد كه درخت علاوه بر آب به خاك نيز نياز دارد . اما به نظر نمي رسد اين انتظار از دانشمندي كه قرن ها پيش از درك مفهوم پرورش گياه در آ ب مقطر مي زيست به جا باشد . به علاوه او همانند بسياري از مردم عادي مي دانست كه گياهان خارج از خاك نمي توانند رشد كنند. در واقع او با آ زمايش خود منكر نقش خاك در رشد گياهان نشد بلكه فقط نشان داد افزايش وزن گياه با آ ب دريافتي گياه ارتباط دارد نه با خاكي كه گياه در آ ن پرورش مي يابد . نتيجه گيري او امروزه نيز پذيرفتني است . توده گياهي حاصل ساختن مولكول هايي است كه از تركيب هيدروژن هاي مولكول آب با دي اكسيد كربن به دست مي آيند و هر چند عناصر موجود در خاك نقش اساسي در رشد و نمو گياه دارند ، در وزن گياه كم ترين تاثير را دارند
وان هلمونت در واقع در پي اثبات چه چيزي بود ؟ ارسطو معتقد بود كه طبيعت از عناصر چها ر گانه خاك و آ ب و آ تش و هوا تشكيل شده است در زمان هلمونت اين عقيده جا افتاده بود كه گياه آميزه اي از آ تش و خاك است . اما خود او معتقد بود توده گياهي فقط ا ز آ ب ساخته مي شود. مشاهداتش نيز چنين عقيده اي را ثابت مي كردند
خلاصه وان هلمونت آ زمايش دقيق و كنترل شده اي ط راحي و آن را به درستي تفسير كر د كه نتيجه روشني نيز داشت . اگر نتيجه گيري او امروزه براي ما به طور كامل قابل قبول نيست به خاطر اين است كه موقعيت تاريخي انجام آ زمايش را در نظر نمي گيريم و تصور مي كنيم روش صحيح آزمايش كردن هميشه به نتيجه گيري درستي مي انجامد و اگردانشمندي به نتيجه نادرستي دست يافت بدن شك شيوه آ زمايش او نادرست بوده است .
به همين نحو آزمايش وان هلمونت درباره موش ها را نيز بايد در موقعيت تاريخي آ ن بررسي كنيم . او مي خواست به چگونگي گوارش مواد پي ببرد و اين كه چگونه غذا به گوشت و پوست بدن تبديل مي شود . او همانند بسياري از دانشمندان روزگار خود اين تبديل را همانند تخمير انگور به شراب و اثر مخمر بر خمير نان مي دانست . هلمونت متقاعد شده بود كه " شكل " از چيز " بي شكل " و بي نظم به وجود نمي آ يد بلكه در ايجاد آ ن عنصري شكل دهنده دخالت دارد و آن را يك مخمر ، دانه برگ ، نيروي حياتي يا انسان مينياتوري فرض كرد كه درو ن ماده جاي گرفته است و هنگام سوختن مواد به صورت گاز آزاد مي شود .
در ديدگاه او بيماري نيز علت خارجي داشت يعني عواملي كه شكل را تغيير مي دهند و اندام هاي خاصي از بدن را اشغال مي كنند . شايد اين نظر را بتوان صورت ابتدايي نظريه ميكروبي بيماري ها دانست . وان هلمونت به عنوان يك پزشك به جاي درمان علائم بيماري در پي حذف عامل بيماري بود . از اين رو درمان او خاص هر بيماري بود ؛ نظري كه در زمان خود نظري انقلابي محسوب مي شود . بنابراين براي او تبديل جو يا گندم به موش پديده اي واقعي بود نه اشتباهي از سر كوته فكري . امروزه ما مساله او را در مفاهيم سوخت و ساز و آنزيم ها تفسير مي كنيم . در واقع واكنش هاي پي در پي سوخت و ساز دانه هاي گندم را به پيكره موش تبديل مي كنند .
بار ديگر نظري كه در نگاه اول به طور كامل نادرست به نظر مي رسد، وقتي در شرايط تاريخي خود بررسي مي شود، معناي متفاوتي پيدا مي كند.
نظر دهید . . .           نظرات کاربران